آسمانآسمان، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 15 روز سن داره

زميني به وسعت آسمان

آتش و نور

این روزها در خانه ما در مواقعی که جعبه جادویی خاموش است؛ 2 نوع صدا می آید: خنده و پچ پچ جیغ و فریاد و گریه یا در حال بازی هستند و سرگرم کردن خودشان و آتش سوزاندن. یا در حال مو کشیدن و گاز گرفتن و چک و لگد و آتش سوزاندن. اصلا مهم آتش سوزاندنش است که وجه مشترک دو فرشته ما است. آتشی که به بهانه ی آن ما مقابل مان را بیشتر می بینیم، آینده مان را روشن تر مشاهده می کنیم، تجارب مان را با هستی گره میزنیم وموحد تر می شویم. در این خانه باید با پای جان آمد. فاخلع نعلیک... ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ر.ک: سوره مبارکه طه ...
31 فروردين 1394

عید دیدنی های 4 نفری

قبل از شروع عید دیدنی ها فکر می کردیم خیلی بچه هایمان اذیت میشوند، مدام ازین خانه به خانه ی دیگر در حرکت باشیم و استقرارمان نیم ساعت حداکثر 45 دقیقه باشد. اولش دعا کردیم که کاش جایی می بود که  بچه هایمان را می گذاشتیم و 2 نفری می رفتیم که به 2 دلیل مستجاب نشد: 1- جایی نبود که بگذاریمشان. 2- دیگرانی که می رفتیم منزل شان بچه هایمان را می خواستند ببینند بیشتر از خودمان.(خانواده ی کامل) همین باعث شد که رفت و آمد ها را آغاز کنیم. و بر خلاف تصور ما اون ها نبودن که خسته می شدن؛ اتفاقا از این دَدَ به اون دَدَ برای شان بسیار جذاب و مفرح و شادی آفرین بود حتی گاهی 10 شب که به قصد منزل می پیچیدیم در کوچه مان؛ آقا پسر معترض می شد که چ...
8 فروردين 1394

فضای رشد

به فکر این هستم که خانه مان را بکنم یک مهد کودک فامیلی-محله ای. به چه درد می خورد خانه ی بی درد بخور؟! یا یک کتابخانه ی محلی حتی. یا مجلس های مکرر قرآن و ذکر. بچه در این فضا باید رشد کند. و  الا رشد نمی کند.   ...
3 فروردين 1394

خدا در سال 94

یه دونه دختر فامیل بودن براش صفا داره و قربون صدقه رفتن های پیاپی و ریسه رفتن ها و بغل به بغل شدن. دید و بازدید است و نو به نو شدن دیدارهایی که برای ما البته کهنگی نداشته اند. خسته شدن های مکرر بچه ها و ازین خانه به آن خانه شدن. همه اش گذر کردنی ست. چه دل و قلوه دادن هایش و چه خسته شدن هایش. چه می ماند جز شناخت قواعد هستی که بر روابط. بین انسان ها حاکم است. جز پایدار بودنِ خدا و ثابت بودنش در تمام این فراز و فرود ها؛ بدون هیچ نوسانی.  
2 فروردين 1394
1